جریانی که برای اثبات بخشنده ومهربان بودن خداوند همواره دشنه در دستش است
شعارش سراب و رفتارش خراب است
زمینش مزرعه ای می شود برای رشد خر و خوک و خرس
#دکترنادرنوری - دکتر نادرنوری
می شود با درودی دردی زدود
می توان با سلامی صلحی نمود
می شود با فراست فقری شکست
می توان با سرودی شادی نمود
می شود با رشادت راهی گشود
این همه ره نمایی اما چه سود ؟
_________
دکتر نادرنوری ( نافذ )
نرود حرف حق در گوش کر
بله یاسین مخوان در گوش خر
____________
دکتر نادرنوری
نور به از زور
در تاریکی گروهی را با تهدید و زور مجبور می کنی که به هدفی که منظور توست برسند . اگر هدفت انسانی و خرد پذیر باشد با روشن کردن شمعی خود افراد با اشتیاق به سوی آن حرکت خواهند کرد نیازی به وحشیگری نیست . اگر به روشنگری اعتقاد نداری پس یک وحشیگری
#دکترنادرنوری ( نافذ )
naader noory
برف زمستانی وقت خود را صرف بستن راههای روستا کرده بود . از چاه گرفته تا چاله همه جا را ماله کشیده بود
مردم هم در بن بست خانه هایشان به ناچاردسته به دسته درها بسته همه نشسته .
زائویی از زانو به پایین , پایش پفیده و آماسیده از درد داد می زد .
با مداد همسرش به زحمت زنگ زد که نه راه آمدن داریم و نه شکیب بی خیال نشستن .
نافذ فکری بکن و دری بگشا به رویم . " کدام در بزنم چاره از کجا جویم ؟"
چون چنین شنیدم هیچ چاره ندیدم جز اینگه بگویم هر 4 ساعت پیاز خامی بخورد تا راهداران بیایند و راه را بگشایند .
غروب که راه باز و به شهررسیده بودند بی درنگ در اورژانش انوکساپارین را برای زائو آغازیده بودند .
پرستاران بخش چون داستان را شنیدند بر این چنین چاره ی نجات بخشی پیازوپارین نام نهادند .
_________
دکتر نادر نوری ( نافذ )
برف زمستانی وقت خود را صرف بستن راههای روستا کرده بود . از چاه گرفته تا چاله همه جا را ماله کشیده بود
مردم هم در بن بست خانه هایشان به ناچاردسته به دسته درها بسته همه نشسته .
زائویی از زانو به پایین , پایش پفیده و آماسیده از درد داد می زد .
با مداد همسرش به زحمت زنگ زد که نه راه آمدن داریم و نه شکیب بی خیال نشستن .
نافذ فکری بکن و دری بگشا به رویم . " کدام در بزنم چاره از کجا جویم ؟"
چون چنین شنیدم هیچ چاره ندیدم جز اینگه بگویم هر 4 ساعت پیاز خامی بخورد تا راهداران بیایند و راه را بگشایند .
غروب که راه باز و به شهررسیده بودند بی درنگ در اورژانش انوکساپارین را برای زائو آغازیده بودند .
پرستاران بخش چون داستان را شنیدند بر این چنین چاره ی نجات بخشی پیازوپارین نام نهادند .
_________
دکتر نادر نوری ( نافذ )
خالی کردنش واقعن محال است
دالانهای تاریک ودگم آن غار
خالی از خرد زاغه ی زغال است
______________________
دکتر نادر نوری ( نافذ ) خرداد 1400
تعداد صفحات : 45